(باز هم...) از آنجایی که علی رغم شعار این وبلاگ که تفکر مثبت است، به دغدغه ها و مسائل منفی نیز می پردازم، اکنون نیز درباره مساله ای که توجه بسیاری از مردم را به خود جلب می کند می نویسم.
این روزها که چه عرض کنم، خیلی از روزها، به اماکن مختلف که به نوعی کارمان به آنجا وابسته است و یا بعدا ممکن است وابسته باشد می رویم، نهایتا در مراحل آخر...
همین که اسم فقر می آید، احساس بدی به آدم دست میدهد. فقر، شئون وشقوق متعددی دارد. فقرمالی، فقراحساسی، فقر فرهنگی، فقر غذایی ودیگر شقوق آن که همه این شقوق مشکلات متعددی را برای افراد درگیر بوجود می آورد.
شاید اگر بخواهیم تعریف مشخصی از فقر ارائه کنیم بتوان گفت: کمبود یا نبود چیز مشخصی رافقر گویند. فقر ویتامین را به کمبود یا نبود آن...
همه روزه شاهد صحنههایی هستیم که گاه آنچنان تاثیر ژرفی بر روی ما میگذارد که تا مدتی در فکر فرو میرویم. مادری با فرزندش بر روی زمین آلوده با کاسهای در مقابل. کودکی 4 ساله که یک تکه نان خشک میخورد و ...
اما باید دید که جدا از مسائل اقتصادی، چرا بعضی از افراد همیشه فقیرند؟ مگر یک کودک که از شکم مادر خود متولد میشود فقیر به دنیا...