(باز هم...) از آنجایی که علی رغم شعار این وبلاگ که تفکر مثبت است، به دغدغه ها و مسائل منفی نیز می پردازم، اکنون نیز درباره مساله ای که توجه بسیاری از مردم را به خود جلب می کند می نویسم.
این روزها که چه عرض کنم، خیلی از روزها، به اماکن مختلف که به نوعی کارمان به آنجا وابسته است و یا بعدا ممکن است وابسته باشد می رویم، نهایتا در مراحل آخر...
نمی دانم در شهر شما روال چیست در شهر ما اگر می خواهی بفهمی که رانندگان اتومبیل ها، ماشین خود را تازه خریده اند یا نه، کافیست به پلاک آن توجه کنید. اگر کمی خون مالیده شده و قرمز باشد، به این معناست که طرف اتومبیل خود را تازه خریده است. خیلی جالب است که وقتی از خود راننده می پرسید "چرا خون مرغ می مالید" ابتدا می گوید "رسمه دیگه..." و اگر...
این مطلب اشاره به محل و مکان و شهر خاصی ندارد و تصور کنید که در جایی دور از کرۀ زمین، همه روزه اتفاق می افتد.
در خیابان راه می رود، نگاهش به چشم عابری دیگر می افتد. آن عابر آنچنان نگاهی آمیخته با خشم و نفرت به او می کند که گویی قاتل اجدادش است. اینجا گویی این دو نفر قبلا با هم دعوا داشته اند.
هنگام پارک کردن اتومبیل است. آرام آرام دنده...
در این پست تصمیم دارم به یکی از مسائل مهمی که روزانه بسیاری از افراد با آن درگیر بوده و دست و پنجه نرم میکنند بر اساس تجربیات گذشته خودم و نظرات شخصیام بپردازم. گاهی بعضی افراد اسیر استرس و اضطراب میشوند و بعضی هم با آن کنار میآیند اما به ندرت آن را سرکوب کرده و مهار آن را به دست میگیرند. من مدت زیادی با این موارد یعنی...
حتما داستان آن مرد را شنیده اید که در یک کشتی نشسته بود و با دیگر مسافران کشتی در دریا مشغول سفر بود، آنگاه مرد شروع به سوراخ کردن همان جایی که نشسته بود کرد. دیگران هم وقتی دیدند که مرد در حال سوراخ کردن مکان نشستن خودش است به او چیزی نگفتند و پس از چند ساعت بعد کشتی غرق شد!
یکی از دغدغه های روزانه اکثر افرادی که کمی به فکر اجتماع...