چه حادثه ای بود؟
با عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت امام حسین (ع) و یاران و خویشان ایشان نکته ای کوچک را می نویسم.
در آن زمان، در روز عاشورا در واقع حادثۀ خیلی بزرگی اتفاق نیفتاد. به این معنا که از دیدگاه سیاسی و جهانی گویا حادثه ای معمولی بود. گروهی بالغ بر 3000 نفر علیه تقریبا 70 نفر (یا چند نفر بیشتر) حمله کرده و آنها را به ظاهر قلع و قمع کرده و همه را کشتند و در آخر هم حکومت را به راحتی در چنگ خود گرفتند.
اما نکته اینجاست که اکنون تقریبا 1400 سال از آن حادثۀ به نظر کوچک در همان زمان می گذرد. هیچ اثری از یزید و یزیدیان نیست. گورهای آنان همانند قبرستانهای امروزی خارج شهر شده است. سلسلۀ آنان از بین رفته است. حدود نیم میلیارد نفر یا شاید بیشتر و کمتر در این روز به عزاداری و یا سوگواری و نیز بزرگداشت مشغولند اما به نظر شما این بزرگداشت به خاطر یزید و یزیدیان است یا حسین ابن علی و یارانش؟
پس از 1400 سال، علاوه بر اینکه این حماسه زنده تر می گردد، تاثیرگذاری آن بیشتر می شود. به نظر من این یکی از معجزات کاری است که حسین ابن علی (ع) انجام داده است. همه ساله در این روز اسلام زنده می شود و دوباره جان و قوتی بیشتر می گیرد. (البته باید در نظر داشت که در کشور ما رنگ و لعاب بیشتر از معنا و مفهوم اهمیت داده شده است که این قضیه شاید در آینده آسیب هایی را به این واقعۀ بزرگ و معناگرا وارد سازد).
شاد باشیم یا خوشحال؟
شک نکنید که باید خوشحال بود. خوشحال از اینکه فرزندزادۀ پیامبر ما، محمد مصطفی (ص) چنین حماسه ای را انجام داده است. اما اگر هم می خواهیم بگرییم، به زخم های تنش نگرییم بلکه به ناجوانمردی حریفان او گریه کنیم. به مظلومیت کلام او که متاسفانه امروز در برخی امور زیر پا گذاشته می شود.
چند جمله نقد…
متاسفانه شاهد هستیم که تعداد انگشت شماری (بلا نسبت شما و ما) که هیچ ارتباطی به این حماسۀ بزرگ نداشته و همچنین هدف از این پیکار حق و باطل را نمی دانند و پشت اتومبیل خود می نویسند “از حسین چه می دانیم و برایش چه کرده ایم”، دقیقا در روز تاسوعا یا عاشورا اگر چند ثانیه پشت چراغ سبز منتظر بمانند یا بوقهایی ممتد و پس از آن با یک دشنام رانندۀ جلویی خود را دعوت به حرکت می نمایند و یا اینکه برای پیدا کردن یک یا دو بشقاب غذای نذری، نماز ظهر خود را قضا می کنند و سپس شب همان روز، در مجلس عزای حسین شرکت می کنند و کعتقدند که اشک برای حسین شفای روح است.
همچنین عدۀ انگشت شماری (بلا نسبت شما و ما) نیز وقتی به آنها می گوییم، حداقل امروز را دست بردار، همین امروز آنهم فقط به احترام شهید این روز، می گویند : هیچ فرقی ندارد، دل آدم باید صاف باشد…
تفکر مثبت
احتمالا در روضه هایی که در این روزها خوانده می شود این جمله را زیاد شنیدید که بانو زینب (س) در مورد حادثۀ کربلا چنین گفتند : و ما رأیتُ الاّ جمیلاً… به این معنا که من به جز زیبایی چیزی ندیدم (بحارالانوار علامه مجلسی)، پرده از دیدگاه این فرد با منزلت بر میدارد و تفکر کاملا مثبت و دید باز و الهی وی را روشن می سازد. به جای شکوه و شکایت با این جمله تمام آنچه را که قضای اوست، زیبا می پندارد و تسلیم واقعی در برابر حق را در سخنان ایشان می توان یافت.
یک نفر من و امثال مرا قانع کند
چرا قمه زنی؟ آیا تابحال صفحۀ اول تصاویر گوگل را با عبارت ashura جستجو کرده اید؟ امتحان کنید. آیا واقعا این کار درست است؟ من واقعا نمی دانم چرا. اما حداقل اقل، همین بس که “خون نجس است”. اما من پذیرای توجیه منطقی هستم.
مطلب بسیار زیبایی بود ! بالاخره یکی پیدا شد حرف دل مارو بزنه !
ممنون !
سلام . با آرزوي موفقيت براي شما و کاربران اين وب
مطلب جالبي بود
خوشحال ميشم با شما تبادل لينک داشته باشم
…………….
http://www.Bikalak.com
…………….
Hello!
I liked your blog a lot and so I would like to exchange links with you … I expect your prompt response and thank you ..!
بسیار اندیشمندانه و زیبا بود.
چه جوری باید خوشحال بود ؟واقعا میشه خوشحال بود ؟
منظور از خوشحالی، شاد بودن با تمام وجود است. منظور احساس غرور کردن است. احساس بزرگ بودن است. منظور این است که به چنین افرادی باید نازید. بهترین ها را در دین خود داریم. منظور این بود…
برخي عبارات حاوي نقطه نظرات خوبي بود، اما برخي غير متخصصانه بود. اثبات شيء، نفي ما ادا نميكند.
هم ميتوان بر زخمهاي تنش گريست و هم بر پستي زمانه
هيچ دليلي هم براي خوشحالي نيست
جالب است بدانيد كه نخستين كساني كه بهانههاي به اصطلاح عرفاني خوشحالي از لقاءالله و حماسه و اين گونه چيزها را طرح كردند، خود بني اميه بودند و از همين جهت است كه در زيارت عظيم عاشورا آمده: هذا يوم تبركت به بنو اميه… يا ذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين صلوات الله عليه…
وگرنه در آن چه از معصومين نقل شده، چيزي جز اندوه و مصيبت در اين حادثه نيست و نبوده.
اين امر، امري ديني است و اگر قبل از هر چيز، نظر خود دين را در مورد اين امر جويا شويم، خواهيم ديد كه در روايات منقول از حضرت صاحب عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف، آمده كه ايشان هر صبح و شام از داغ جدشان خون گريه مي كنند و نياز به ذكر نيست كه در كلام معصوم، مثل كلام ما، غلو و اغراق نيست و گريهي ايشان نيز ناشي از خويشاوندي نيست.
خوشحال ميشم اگر اين دو لينك را ببينيد:
1- خطبهي حضرت عباس در خانهي كعبه وقتي كه در حال خروج از مكه بعد از حجي ناتمام بودند و خطاب ايشان به مردم كه شما دين را رها كرده ايد. امام حسين، به پاي اسلام شهيد نشد، او خود اسلام بود كه شهيد شد. امام، خود دين است و دين بدون امام، دين نيست. برخي كه مي گويند او شهيد شد تا دين بماند و نماز بماند، بايد بدانند كه در همان وقت، آنها كه شهيدش كردند، هم نماز ميخواندند و هم پينه پيشاني داشتند، اما ولايت نداشتند، او شهيد شد تا عاقبت دين بدون امام «معصوم» بر همه روشن شود.
جالب اين جاست كه حضرت عباس، پا بر خانهي كعبه نهاد و بر فراز آن خطبه خواند، يعني اين كعبه بدون امام معصوم، خشت و گلي بيش نيست.
ايشان مي فرمايد: اگر حكمتهاي آشكار و اسرار والاي و امتحانات الهي نبود اين بيت الهي بود كه به طواف امام حركت ميكرد قبل از اينكه امام به سوي آن حركت نمايد: http://www.ido.ir/a.aspx?a=1386110305
2- زيارت مقدس ناحيه كه ذكر روز و شام حضرت صاحب امر است و در آن، اوج مصائبي كه هر لحظه پيش چشم ايشان است، ذكر شده: http://www.yahaq.org/ziyarat_nahiye
خلاصه آن كه ديدگاه شاد بودن در اين ايام با هر بهانه و هر نقطه نظري، ريشه اي در تشيع ندارد و اتفاقا خلاف آن مدرك بسيار دارد، مگر از امثال غزالي و مولوي و ديگران پيروي كنيم، كه عليرغم آثار فاخرشان، دشمنيشان با شيعه و اهل بيت، ثابت شده است.
اما بحث قمه و شؤون عزاداري، بحثي است كه صريح دين نيست و سنتها و مراسمي است كه به نشانهي اقامهي اين عزا و مصيبت، توسط افراد بنا نهاده شده و مسلم است كه در هر دوره اي بنا به مقتضيات آن دوران، اين شؤون و سنتها توسط «متخصصان ديني» قابل نقد است.
مزيد سرور خواهد بود اگر در اين باره صحبت و صخني هست، تبادل اطلاعات داشته باشيم.
با تشکر از توضیحات شما، اما باید کمی عمیق تر ببینید. آیا به نظر شما خوشحالی تنها به این معناست که فقط بخندیم و برقصیم و شادی کنیم؟ یا معنای فراتری هم دارد؟
منظور از نوشتن "باید خوشحال بود" این است که باید به این عزت بزرگ افتخار کرد و هر افتخاری نتیجه اش شادی است. نه "فرح"؛ بلکه "شادی و خوشحالی درون". گریستن در سوگ اهل بیت از جایگاه بسیار والایی برخوردار است، همانطور که در احادیث و روابات ما آمده است. اما باز هم عرض می کنم که منظور شاد بودن در غم از دست دادن نیست! بلکه شادی در افتخار چنین عزتی بزرگ است.
با تشکر مجدد از شما.
آقا دمتون گرم.
سلام.
عالی بود
منم مشکلم همینه که چرا دین عزیزمون اسلام و با این چیزا خرابش میکنین !
واقعا به بعضی کوته فکرها آدم تاسف میخوره !
یاعلی برادر
دست حق به همراهت