فرهنگ بوق زدن

مدتی است که هر شب بلا استثنا دوست فرزند یکی از همسایگان که برو و بیایی برای خود دارد دنبال رفیق خود آمده و مدتی را با هم گپ و گفت می کنند اما مدل آن طوری دیگر از حالت معمول است.

ابتدا وقتی طرف با اتومبیل خود به دم درب منزل همسایه ما می رسد با دو عدد بوق دوست خود را باخبر می کند. سپس اگر کمی دیر کرد و به درب منزل مراجعه نکرد با بوقهای مجدد مواجه می شویم. پس از مراجعه همسایه به درب منزل و گپ و گفتی چند دقیقه ای هنگام وداع فرا می رسد. پس از خداحافظی دو دوست با هم، اتومبیل هم که برای خود جان دارد با دو بوق از همسایۀ ما خداحافظی کرده و راه می افتد. با توجه به اینکه کوچه کمی تاریک است جهت رعایت احتیاط تا انتهای کوچه هم حدود چهار یا پنج بوق دیگر هم می زند. البته نا گفته نماند که این قضایا همگی در ساعات 12 الی 1 نیمه شب هرشب رخ می دهد.

بوق زدن را بس کنیم

داستان بالا فقط در نزدیکی خانۀ ما رخ نمی دهد زیرا در خیابان هم بسیار دیده ام که رانندۀ ماشین وقتی دوست خود را در داخل ماشین دیگر می بیند، با چندین بوق منظور خود را به وی می رساند. جالب اینجاست که گویا هر کلمه یا هر منظوری برای خود نوعی بوق خاص دارد : ممتد – ضربه ای – دو بوقی و …

اما واقعا این درست است؟

این درست است که ساعت 12 شب، با بوق اتومبیلی که رانندۀ آن حوصلۀ پیاده شدن از ماشین خود را ندارد تا دکمۀ زنگ را بفشارد از خواب بیدار شویم؟ چرا این راننده که به دنبال دوستش آمده یک لحظه از اتومبیل خود پیاده نمی شود تا دکمۀ زنگ را بفشارد یا اصلا راحتتر، چرا با موبایل خود یک تک زنگ به او نمی زند؟

این که خوب است. فاجعه هنگامی است که کوچه تاریک باشد و راننده تصمیم به احتیاط کردن بگیرد! بوقهایی است که از این اتومبیل به عرش می رسد و ناسزایی است که از در و همسایه به سوی او روانه می گردد.

باز هم این خوب است. بوقهای نازکی که صدای آنها برای ساعتها در گوش باقی می ماند از همه فاجعه بار تر است. بخصوص هنگامیکه اعصاب راننده خورد بوده و یا چند ثانیه ای بیشتر پشت چراغ قرمز مانده است.

اما همین افرادی که وقت و بی وقت، به دلایل مختلف از جمله حوصله پیاده شدن از ماشین نداشتن، بوق می زنند، اگر خودشان خواب باشند و یا پیاده بوده و فرد دیگری همین کار را در نزدیکی آنها انجام دهد، فحش و ناسزایی است که نثار او می کنند. خیلی جالب است.

اما واقعا بوق برای همین منظور ساخته شده؟ برای صدا کردن دیگران یا عرض سلام و خداحافظی؟

بیایید ما الگو باشیم. نگرانی یک نفر – من – یعنی یک چراغ روشن به سوی جامعۀ ایده آل.

  1. ناشناس نوشته است:

    بیب بیب

  2. ناشناس نوشته است:

    سلام. این بوقیها ما رو هم دیوونه کردن. بد نیست این پست رو هم ببینین.
    http://kayzad.blogfa.com/post-12.aspx
    خوشحال میشم از پورعلی هم کامنت داشته باشم.

    راستی به نظر بابایی در رابطه با این بوقیها توجه کنید. یک پلاستیک حاوی مقداری روغن ترمز برای ریختن روی ماشین این افراد تا رنگ ماشینشون از بین بره. یواش یواش میفهمن و دیگه توی اون کوچه و شاید هیچ جای دیگه بوق بوق نمیکنن.!!

    اگه راه حل دیگه ای به نظرتون رسید خوشحال میشم من رو هم درجریان بذارین.

  3. حسين نوشته است:

    واقعا خسته كننده و اعصاب خوردكيه… .

  4. yAhYa نوشته است:

    واقعاً مطالب شما تاثیر گذاره
    خیلی خوشم اومد
    به آدم امید میده
    برای اینکه بقیه بتونن از مطالب شما استفاده کنن ، شما رو تو وبلاگم لینک دادم
    موفق باشید

  5. م.پورعلی نوشته است:

    سلام؛

    لطف دارید.

  6. غزال نوشته است:

    سلام.اقا دستت درد نکنه.اگه بشه در مورد این اهنگ های نصف شبی که از ماشین همسایه صداش میادم مطلب بذاری ممنون میشم.بای

  7. ناشناس نوشته است:

    مطالعه فرمائید: http://www.rahnama1378.blogspot.com

  8. رسول نوشته است:

    حرفات یه حقیقته.ولی متاسفانه چه میشه کرد!دیگه این عادت رسوخ کرده توادما.خدافظ شما

    بو بو بوق!!!

  9. علی نوشته است:

    به نظر بنده باید فرهنگ سازی شود هم از طرف راهنمایی و رانندگی و هم از طرف آموزش و پرورش اینگونه مسائل از کودکی به آموزش گذاشته شود و در کتابها گنجانده شود.